اشتباه نکنید این سخن یک تولیدکننده یا یک کارآفرین یا یک سرمایهگذار نیست؛ این اظهارنظر یک مقام یا مدیر اقتصادی ارشد کشور هم نیست؛ این حرف یکی از دلالان یا واسطه گرانی است که این روزها به فراوانی در کشور فعال هستند و فعلا میداندار اقتصاد کشور؛ میداندار از این جهت که هرازگاهی در یکی از بازارها فعال میشوند و آن را به تلاطم میکشند و البته اقتصاد کشور را منحرف میکنند. تقصیر یا گناهی هم ندارند، ریسکپذیر هستند و سودجو.
از فرصتها هم نهایت استفاده را میبرند. بعضا با دسترسی به اطلاعات محرمانه و تصمیمات مهم، سریعا وارد عمل شده و تور خود را برای صیدی بزرگ آماده نگهمیدارند. به محض باز شدن فضا مانند آب روانی تلاش میکنند بهترین و مطمئنترین روزنه را در سریعترین زمان پیدا کرده و در آن آرام گیرند. مسئولیتی هم در قبال هزینهای که به اقتصاد کشور تحمیل و روند توسعهای آن را مختل میکنند، ندارند و نمیپذیرند چون مسئول اصلی بروز چنین شرایطی نیستند. مسئول اصلی دولت است که بهدلیل ضعف نظارت و سوءمدیریت چنین فضایی را برای دلالان فراهم میکند. در واقع دلالان و واسطهگران از آب گلآلود ماهی میگیرند و آن راگلآلودتر میکنند. وقتی دلالان و واسطهگران میداندار اقتصاد شوند، فرایند توسعه منحرف شده، رشد اقتصادی کاهش مییابد، خلاقیت و نوآوری به حاشیه میرود و بیکاری و بهدنبال آن ناهنجاریهای اجتماعی تشدید میشود. بنابراین رتبه 144 دنیا برای ایران در دنیا چندان دور از واقعیت نیست.
وقتی شرایط و فضای کسبوکار رونق ندارد، عوامل و متغیرهایی پیدا میشود که این رکود را تشدید و تقویت میکند. در فضای بیرونقی، فعالان اقتصادی برای حفظ موقعیت خود و جلوگیری از ورشکستگی تلاش میکنند خود را با شرایط و قواعد هماهنگ سازند و بنابراین دست از فعالیت و تلاش واقعی برداشته و به ناچار در مسیر کسبوکار کاذب یعنی دلالی و سوداگری گام برمیدارند. برای جلوگیری از ورود عوامل منحرفکننده و ضدتوسعهای و بهدنبال آن تشدید رکود، نهادهای متولی اقتصاد کشور باید سریعا وارد عمل شده و جدای از تلاش برای بازگرداندن شرایط رونق از طریق تقویت اعتماد و اطمینان در فضای اقتصادی، با برنامهریزی و آیندهنگری درست، سیاستهای حمایتی از فعالان اقتصادی را در شکل پرداخت تسهیلات اعتباری ارزان قیمت، کاهش مالیاتها و عوارض، خرید تضمینی و غیره را درپیش گیرند.
در ایران نه تنها این اتفاق نمیافتد بلکه چه بسا تصمیمگیران و نهادهای اقتصادی نیز در بازی دلالان گرفتار میشوند و طبق قواعد بازی آنها بازی میکنند؛ یعنی هم خود در قامت دلالان درمیآیند و هم با اقدامات هیجانی و احساسی و واکنشی سفره دلالی را رنگینتر میکنند. البته با توجیه آرام کردن فضا. حکایت این روزهای بازار سکه و ارز جز این نیست.
بازارهای ارز و سکه بدون ارتباط منطقی با بازارهای جهانی، بازی خود را میکنند و دلالی در آنکه اخیرا به افراد عادی نیز کشیده شده، به مانند سوارانی، لشکر پیادهنظام اقتصاد را بهدنبال خود میکشند. در چنین شرایطی فرماندهان اقتصاد قدرت تصمیمگیر و تمرکز خود را از دست داده و رو به اظهارات هیجانی که ماهیت دستوری دارد اما به تجربه به طبل توخالی میماند، مانند بمباران ارزی، تبدیل سوپرمارکتها به سکه فروش و ... روی میآورند. آیا به راستی در چنین فضایی کسب و کار واقعی میتوانند شکل گیرد؟